کاش

ساخت وبلاگ
هیچ گاه آدم بی دردسری نبوده ام. نه برای خودم و نه برای دیگری. دیشب خوابت را دیدم. دیدم عکسهای نامزدی ات را استوری کرده ای. و در عین حال به من پیام دادی که می‌خواهم ببینمت. گفتی که اگر ببینمت یکجا مثل یک مار بوآ تو را می‌بلعم. پیش خودم فکر کردم چه میگوید؟ مگر این عکسهای عسل در دهان هم گذاشتنشان نیست؟ بعد در فکر سعی کردم تفاوت خودم با زنی که در عکس است را دریابم. زنی که زن است. زنی که در قالب های تعریف شده زن است. و منی که همیشه دست و پایم از قالب ها بیرون می زد. منی که هر چقدر دست و پایم را جمع کردم درون قالب ها جای نگرفتم. منی که هیچ گاه نتوانستم بی دردسر باشم. مردها از زنی خوششان می آید که برایشان دردسر درست نکند. و من هیچ گاه بی دردسر نبوده ام.و تو، مار بوآی من. هوس بلعیدن که را داشتی؟ و چه را بلعیده ای؟ دردسرهایم شیرین نبود؟ شکم نرم و منعطف ات به اندازه ی دردسرهایم جا نداشت؟و عشق ماه بلند من، ورای دست رسیدن بود؟ کاش...
ما را در سایت کاش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 16:21